Sunday, November 16, 2008

سوگند به اسب و ماه و زیتون و

خداوند گفت:سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس می زنند؛

سوگند به اسبانی که به سم از سنگ آتش می جهانند؛

اسبان شنیدند و چنین شد که بی تاب شدند و چنین شد که دویدند، چنان که

از سنگ آتش جهید. اسبان تا همیشه خواهند دوید از اشتیاق آن که خدا

نام شان را برده است؛

خداوند گفت: سوگند به انجیر و سوگند به زیتون. و زیتون انجیر شنیدند

چنین شد که رسم روییدن پا گرفت و سبزی آغاز شد و چنین شد که

دانه شکفتن آموخت و خاک رویاندن و چنین شد که انجیر جوانه زد

و زیتون میوه داد؛

خداوند گفت: سوگند به آفتاب و روشنی اش. سوگند به ماه چون از پی آن بر آید

سوگند به روز چون گیتی را روشن کند و سوگند به شب چون فرو پوشد و

سوگند به آسمان و سوگند به زمین؛

آن ها شنیدند و چنین شد که آفتاب بالا آمد و ماه از پی اش. و چنین شد که

روز روشن شد و شب فرو پوشید. و چنین شد که آسمان بالا بلند شد و

زمین فروتن؛

و انسان بود و می دید که خداوند به اسب و به انجیر قسم می خورد، به

ماه و به خورشید و به هر چیز بزرگ و کوچک؛

و آن گاه دانست که جهان معبدی مقدس است و هر چه در آن است متبرک

و مبارک است؛

پس انسان مومنانه رو به خدا ایستاد و تقدیس کرد اسب و زیتون و

ماه را، آفتاب را و انجیر و آسمان را...؛

شاد باشید و ایام به کام
اشکاوند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home