پدر و پسر
پدر و پسر روبروی پنجره نشسته بودند.
پدر به خاطرات گذشته فکر می کرد و پسر در فکر تسخیر فردا بود!
پدر به پنجره نگاه میکرد و پسر کتاب فلسفی مورد علاقه ش رو می خوند.
ناگهان کلاغی اومد و روی لبه پنجره نشست.
پدر با نگاهی عمیق از پسر پرسید: این چیه ؟
پسر با تعجب به پدر نگاه کرد و گفت : کلاغه و پدر با تکون دادن سر حرف اون رو تأیید کرد.
دقیقهای نگذشته بود که پدر از پسر پرسید: این چیه روی لبه پنجره نشسته؟
پسر با تعجب بیشتری گفت: پدر گفتم که اون یه کلاغه.
پدر باز هم سوال رو تکرار کرد که این چیه و پسر برای سومین بار سر از کتاب برداشت و گفت: کلاغ پدر، کلاغ.
پدر برای بار چهارم پرسید: پسرم! این چیه روی لبه پنجره نشسته؟ پسر اینبار عصبانی شد و فریاد زد: اگر نمیخوای بذاری کتاب بخونم بگو. پدر جان چند بار بگم که اون یک کلاغه!؟ دیگه م از من نپرس.
پدر نگاه خودش رو به نگاه پسر قفل کرد و گفت: سالها پیش که تو یه بچه کوچیک بودی، من و تو اینجا نشسته بودیم و یک کلاغ هم لبه پنجره نشسته بود و تو این سوال را بیشتر از 100 بار پرسیدی و من هر بار با یه شوق تازه به تو میگفتم که کلاغه!!!
شاد وپیروزباشید
احمد===اشکاوند
پدر به خاطرات گذشته فکر می کرد و پسر در فکر تسخیر فردا بود!
پدر به پنجره نگاه میکرد و پسر کتاب فلسفی مورد علاقه ش رو می خوند.
ناگهان کلاغی اومد و روی لبه پنجره نشست.
پدر با نگاهی عمیق از پسر پرسید: این چیه ؟
پسر با تعجب به پدر نگاه کرد و گفت : کلاغه و پدر با تکون دادن سر حرف اون رو تأیید کرد.
دقیقهای نگذشته بود که پدر از پسر پرسید: این چیه روی لبه پنجره نشسته؟
پسر با تعجب بیشتری گفت: پدر گفتم که اون یه کلاغه.
پدر باز هم سوال رو تکرار کرد که این چیه و پسر برای سومین بار سر از کتاب برداشت و گفت: کلاغ پدر، کلاغ.
پدر برای بار چهارم پرسید: پسرم! این چیه روی لبه پنجره نشسته؟ پسر اینبار عصبانی شد و فریاد زد: اگر نمیخوای بذاری کتاب بخونم بگو. پدر جان چند بار بگم که اون یک کلاغه!؟ دیگه م از من نپرس.
پدر نگاه خودش رو به نگاه پسر قفل کرد و گفت: سالها پیش که تو یه بچه کوچیک بودی، من و تو اینجا نشسته بودیم و یک کلاغ هم لبه پنجره نشسته بود و تو این سوال را بیشتر از 100 بار پرسیدی و من هر بار با یه شوق تازه به تو میگفتم که کلاغه!!!
شاد وپیروزباشید
احمد===اشکاوند
1 Comments:
Hi Ahmad,
Omidvaram ke khoob va khosh bashi. Vaghean ke hekayate pedar va madari haminie. Adam az joonesh baraye bachehash maye mizare va taze ghadr ham nemidoonand vali ta be khodeshoon bian oonha ham to hamin mogheyat gharar migiran!
Donyaee gharibi ast!
Post a Comment
<< Home