جملاتی از بزرگان
جملاتی از بزرگان
*عامه مردم روح خود را مي فروشند تا با عايدات آن عمري را با وجدان طي کنند ( لوگان پارسال اسميت)*هرگز به دوستانت کاستي هايشان را در جمع نگو چون ممکن است عيوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هيچگاه تو را به خاطر اين تذکر نمي بخشند ( لوگان پارسال اسميت(
*جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نيست اما بلعش وحشتناک است ( سايمن استرانسکي
( * پول همه چيز زندگي نيست اما مي تواند همه چيز را بخرد ( ادموند استاکول (
*ازدواج عوام ، آنان را از شخصيت تهي و از خصوصيات اخلاقي خالي مي کند ( رابرت لويي استيونسن(
* ازدواج مکالمه ي طولاني دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره مي انجامد ( رابرت لويي استيونسن
(* جامعه ي آزاد جامعه اي است که افراد منزوي در آن امنيت کامل داشته باشند ( آدالي استيونسن (
* براي اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگي کردن بر اساس آن است ( آدالي استيونسن (* انتهاي راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هيچ چيز کامل نيست ؛ يک معادله با سه مجهول ( جيمز استفنر (* يک مرد بدون زن مثل ماهي بدون آب است اما يک زن بدون مرد مانند يک ماهي بدون دوچرخه است (گلوريا استاين( *بدون تو تحمل بهشت ممکن نيست و با تو دوزخ ديگر مکاني جهنمي نيست ( جان اسپارو ، سنگ نوشته اش بر قبرهمسرش (
* تعريف من از ازدواج چنين است : قضيه با دو نفر آغاز ميشود که زندگي را بدون وجود يکديگر غيرقابل تحمل مي بينند و بعد از مدتي به همان دو نفر ختم مي شود که حالا ديگر زندگي را در کنار هم غيرقابل تحمل مي بينند )سيدني اسميت(*اين يک اصل غيرقابل ترديد است : کساني که دائما از شرافت حرف مي زنند از آن بويي نبرده اند ( رابرت سرتيس(*هميشه دوست داشتم فرصتي دست مي داد تا فروتني را تمرين کنم اما همواره به خاطر مي آوردم که من مهم تر از آن هستم که اوقاتم را صرف چنين اموري کنم ( اسحاق سينگر)*عشق ، خطاي فاحش فرد در تمايز يک آدم معمولي از بقيه ي آدم هاي معمولي است ( برنارد شاو)* دو تراژدي دردناک در زندگي وجود دارد : يکي اينکه در عشقت ناکام شوي و ديگر اينکه به وصال عشقت برسي( برنارد شاو(*زماني که گفتم تا آخر عمر مجرد مي مانم نمي دانستم که آنقدر عمر مي کنم که ازدواج کنم (ويليام شکسپير ).* تا بحال هيچ فيلسوفي قدم به عرصه خاک نگذاشته که بتواند دندان درد را تحمل کند. (ويليام شکسپير) *هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم. (ايوان شفر( *زماني که پريان از رقصيدن و روحانيون از گوشه نشيني دست برداشتند، عمر دنياي شاد به پايان مي رسد. (جان سلدن(* واعظ مي گويد: چنان کن که من مي گويم، نه چنان که من مي کنم. (جان سلدن( خداوند، شرير را به اندازه کافي بر تخت نگه ميدارد تا فرصت کافي براي توبه کردن داشته باشد. (سوفي سگور(* براي شاد بودن، تنها به بدني سالم و حافظه اي ضعيف نياز داري. (آلبرت شوايتزر)* در زندگي نه هدفي دارم نه مسيري، نه منظوري و نه حتي معنايي. اما شادم و اين نشان مي دهد که يک جاي کار ايراد دارد. (چارلز شولز(* فقرا نمي دانند که تنها دليل آنان براي زندگي، تمايل ما به تظاهر به برخورداري از فضيلت سخاوت است. (ژان پل سارتر(* آنان که گذشته را به خاطر نمي آورند مجبور به تکرار آن هستند. (جرج سانتايانا( *من مرداني را دوست دارم که مردانه رفتار کنند، قوي و کودکانه. (فرانسواز ساگان( * اگر تمامي ما قدرت جادويي خواندن افکار يکديگر را داشتيم نخستين چيزي که در دنيا از بين مي رفت عشق بود. (برتراند راسل( *احساس وظيفه در کار نيکو و در روابط آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت. (برتراند راسل(* ترس از عشق، ترس از زندگي است و آنان که از عشق دوري مي کنند مردگاني بيش نيستند. (برتراند راسل( * زندگي خوب، زندگي شاد است، البته منظور من اين نيست که اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود. منظور من اين است که اگر شما شاد باشيد خوب زندگي خواهيد کرد. (برتراند راسل
*عامه مردم روح خود را مي فروشند تا با عايدات آن عمري را با وجدان طي کنند ( لوگان پارسال اسميت)*هرگز به دوستانت کاستي هايشان را در جمع نگو چون ممکن است عيوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هيچگاه تو را به خاطر اين تذکر نمي بخشند ( لوگان پارسال اسميت(
*جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نيست اما بلعش وحشتناک است ( سايمن استرانسکي
( * پول همه چيز زندگي نيست اما مي تواند همه چيز را بخرد ( ادموند استاکول (
*ازدواج عوام ، آنان را از شخصيت تهي و از خصوصيات اخلاقي خالي مي کند ( رابرت لويي استيونسن(
* ازدواج مکالمه ي طولاني دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره مي انجامد ( رابرت لويي استيونسن
(* جامعه ي آزاد جامعه اي است که افراد منزوي در آن امنيت کامل داشته باشند ( آدالي استيونسن (
* براي اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگي کردن بر اساس آن است ( آدالي استيونسن (* انتهاي راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هيچ چيز کامل نيست ؛ يک معادله با سه مجهول ( جيمز استفنر (* يک مرد بدون زن مثل ماهي بدون آب است اما يک زن بدون مرد مانند يک ماهي بدون دوچرخه است (گلوريا استاين( *بدون تو تحمل بهشت ممکن نيست و با تو دوزخ ديگر مکاني جهنمي نيست ( جان اسپارو ، سنگ نوشته اش بر قبرهمسرش (
* تعريف من از ازدواج چنين است : قضيه با دو نفر آغاز ميشود که زندگي را بدون وجود يکديگر غيرقابل تحمل مي بينند و بعد از مدتي به همان دو نفر ختم مي شود که حالا ديگر زندگي را در کنار هم غيرقابل تحمل مي بينند )سيدني اسميت(*اين يک اصل غيرقابل ترديد است : کساني که دائما از شرافت حرف مي زنند از آن بويي نبرده اند ( رابرت سرتيس(*هميشه دوست داشتم فرصتي دست مي داد تا فروتني را تمرين کنم اما همواره به خاطر مي آوردم که من مهم تر از آن هستم که اوقاتم را صرف چنين اموري کنم ( اسحاق سينگر)*عشق ، خطاي فاحش فرد در تمايز يک آدم معمولي از بقيه ي آدم هاي معمولي است ( برنارد شاو)* دو تراژدي دردناک در زندگي وجود دارد : يکي اينکه در عشقت ناکام شوي و ديگر اينکه به وصال عشقت برسي( برنارد شاو(*زماني که گفتم تا آخر عمر مجرد مي مانم نمي دانستم که آنقدر عمر مي کنم که ازدواج کنم (ويليام شکسپير ).* تا بحال هيچ فيلسوفي قدم به عرصه خاک نگذاشته که بتواند دندان درد را تحمل کند. (ويليام شکسپير) *هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم. (ايوان شفر( *زماني که پريان از رقصيدن و روحانيون از گوشه نشيني دست برداشتند، عمر دنياي شاد به پايان مي رسد. (جان سلدن(* واعظ مي گويد: چنان کن که من مي گويم، نه چنان که من مي کنم. (جان سلدن( خداوند، شرير را به اندازه کافي بر تخت نگه ميدارد تا فرصت کافي براي توبه کردن داشته باشد. (سوفي سگور(* براي شاد بودن، تنها به بدني سالم و حافظه اي ضعيف نياز داري. (آلبرت شوايتزر)* در زندگي نه هدفي دارم نه مسيري، نه منظوري و نه حتي معنايي. اما شادم و اين نشان مي دهد که يک جاي کار ايراد دارد. (چارلز شولز(* فقرا نمي دانند که تنها دليل آنان براي زندگي، تمايل ما به تظاهر به برخورداري از فضيلت سخاوت است. (ژان پل سارتر(* آنان که گذشته را به خاطر نمي آورند مجبور به تکرار آن هستند. (جرج سانتايانا( *من مرداني را دوست دارم که مردانه رفتار کنند، قوي و کودکانه. (فرانسواز ساگان( * اگر تمامي ما قدرت جادويي خواندن افکار يکديگر را داشتيم نخستين چيزي که در دنيا از بين مي رفت عشق بود. (برتراند راسل( *احساس وظيفه در کار نيکو و در روابط آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت. (برتراند راسل(* ترس از عشق، ترس از زندگي است و آنان که از عشق دوري مي کنند مردگاني بيش نيستند. (برتراند راسل( * زندگي خوب، زندگي شاد است، البته منظور من اين نيست که اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود. منظور من اين است که اگر شما شاد باشيد خوب زندگي خواهيد کرد. (برتراند راسل
0 Comments:
Post a Comment
<< Home