Monday, December 26, 2005

http://5rah.com/link.asp?id=1461&webmasterid=729

حكايت

داستان کوتاه (زنجیر عشق)
یک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از کار برميگشت خانه، سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان توي برف ايستاده بود .اون زن براي او دست تکان داد تا متوقف شود. اسميت پياده شد و خودشو معرفي کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشين از جلوي من رد شدند ولي کسي نايستاد، اين واقعا لطف شماست .وقتي که او لاستيک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسيد:" من چقدر بايد بپردازم؟" و او به زن چنين گفت: " شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي¸بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!" چند مايل جلوتر زن کافه کوچکي رو ديد و رفت تو تا چيزي بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولي نتونست بي توجه از لبخند شيرين زن پيشخدمتي بگذره که مي بايست هشت ماهه باردار باشه و از خستگي روي پا بند نبود. . او داستان زندگي پيشخدمت رو نمي دانست¸واحتمالا هيچ گاه هم نخواهد فهميد. وقتي که پيشخدمت رفت تا بقيه صد دلار شو بياره ، زن از در بيرون رفته بود ، درحاليکه بر روي دستمال سفره يادداشتي رو باقي گذاشته بود. وقتي پيشخدمت نوشته زن رو مي خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.در يادداشت چنين نوشته بود:" شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي،بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر ميکرد به شوهرش گفت : « دوستت دارم اسميت همه چيز داره درست ميشه

خبر جالب

:باسلام خدمت دوستان

ديشب خبري از راديو شنيدم خيلي برايم جالب بود :اينكه موسسه اي در خارج

نسبت به فروش ستارگان در كهكشانها اقدام مي نمايد و بيشترين خريداران آن


ها هستند وحتي اين شركت مشاوراني در اين زمينه جهت راهنمايي ژاپني

متقاضيان خود دارد.

Monday, December 19, 2005

رازخوشبختي

رازهای کوچک خوشبختی


1.حرف حق را بپذیر وکاری به گوینده آن نداشته باش .مثلآ اگر بوی دود را حس کنی و طوطی ات فریاد بزند که:خانه آتش گرفت! آیا به مهمان هایت خواهی گفت :این طوطی نمی فهمد چه می گوید؟

2.عقاید را با حقایق اشتباه نکن.حقیقت مانند دانه ی بادام است و عقاید پوسته ی آن دانه ی بادام هستند. اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی باید پوسته را بکنی تا دانه را ببینی.

3.قبل از انجام هر کارمهمی، اول ببین چه احساسی نسبت به انجام آن داری.آیا آن کار را مهم میدانی؟ آیا واقعی به نظرت میرسد؟ آیا به دیگران کمک می کند؟

4.هنگام غلیان احساسات هیچ تصمیم مهمی نگیر.در این صورت اشتباه خواهی کرد.اول درونت را آرام کن. ذهن مانند یک دریاچه است.هنگام غلیان احساس،دریاچه مواج است. دریاچه هنگامی نور را منعکس می کند.,که آرم باشد.

5.هنگام مواجه شدن با مشکل؛یادت نره که حتمآ راه حلی وجود دارد.زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.بعد از هر سقوطی صعودی و بعد از هر شبی؛روزی وجود دارد.ذهنت را روی راه حلها متمرکز کن.

6.برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی؛نه اینکه به دیوارها فکر کنی.

7.همواره به نعمت هایی که زندگی به تو بخشیده است؛شاد باش و به خاطر آنچه نداری؛گِله مندنباش.ساختمان با سنگ هایی ساخته می شود.که در دسترس اند نه با سنگ های خانه دیگران.

8.سعی کن مثل ماشین خرابی که خاموش نمی شود؛دائمآ در حال عذر خواهی نباشی.با این کار توجه دیگران رابه اشتباهاتت جلب خواهی کرد.تلاش کن که بهترین را انجام دهی.آن گاه لبخند بزن و حرکت کن.

9.تنها خداوند کامل است.

10.هر کارخیر را که در این دنیا انجام میدهی،بیش از هر کس به خودت کمک خواهد کرد،به تو قدرت وانرژی ودرک بیشتر خواهد بخشید،اگر خوب نقاشی کنی،دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد،ضمن آنکه در حین کارتجربه ات بیشتر خواهد شد.

11.برای عمل کردن از درونت فرمان بگیر برای تفکر از درونت راهنمایی بجو،زیرا درک وآگاهی باید دریافت کنی و نمیتوانی خودت خلق کنی.

12.زمین هنگامی گرم میشود که به سمت خورسید متمایل باشد.

13.هر چیزی را که راست ودرست باشد،به نفع تو ودیگران خواهد بود.

14.خداوند بهتر از هر کس می داند که چه چیز به تو شادی واقعی می بخشد.

15.آیا یک گیاه می فهمد که باد گیاه را تقویت می کند،یا باران های ملال آور باعث رشد گل های زیبا می شود؟


هرگز مغرور نشو زیرا غرور میکروبی کشنده است ، غرور به تدریج عقل را زایل می کند و باعت می شود هیچ کاری را به درستی انجام ندهی.

انسان مغرور هیچ وقت به خوبی های دیگران پی نمی برد



.
معرفي به دوستان

2نوشته شده در شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴ ساعت 13:08 توسط نفيسه نظر شما (1)
ویرایش شده در شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴ ساعت 13:16

تــنهایــی ... خــــــلوت
--------------------------------------------------------------------------------

اینطوری شروع شد

دستش رو دراز کرد طرفم. گفتم: نه، خواهش می کنم...نمی خوام بیای پیشم، ازت می ترسم.

ولی...وقتی دستاشو گرفتم از سردیشون بدنم لرزید.



سرما از نوک انگشتاش وارد بدنم شد و من یخ زدم.

اولش بودن باهاش خیلی سخت بود ولی بعد دیگه بهش عادت کردم. آدم به همه چیز عادت می کنه، حتی به تنهایی.

حالا دیگه با هم مثل دو تا دوست صمیمی هستيم. با هم راه می ریم، نفس می کشیم، می خندیم، کتاب می خونیم... خواب می بینیم. حتی وقتی اطرافمون پر از آدمه منو تنهایی باز با همیم، بی توجه به بقیه با هم حرف می زنیم.

بعضی روزا از دستش خسته می شم و سرش داد می کشم. ازش می خوام که منو بذاره و بره.

خوبی تنهایی اینه که هیچ وقت با من قهر نمی کنه حتی وقتی ناراحتش می کنم.

دوست ندارم تنهایی رو با نگاه های دروغ، خنده های قلابی، احوالپرسی های اجباری، محبت های الکی..... عوض کنم.

می گم حالا که منو تنهایی این همه با هم صمیمی شدیم پس بهتره که تا آخر دنیا با هم باشیم.

تنهایی دستای سردش رو می ذاره روی گونه های يخزده من و می گه:

اگه اینطوری فکر می کنی پس دیگه چرا اشک تو چشماته...........

- بسه دیگه، هیچی نگو، این ماله اینه که سرما خوردم.

به جای چشمام لبامو نگاه کن. ببين دارن بهت لبخند می زنن!




.
معرفي به دوستان

2نوشته شده در پنج شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۴ ساعت 03:55 توسط نفيسه نظر شما (10)

بـــــگو کجاست..! ... عمومي
--------------------------------------------------------------------------------

بگو کجاست؟

*****************************

اي مرغ آفتاب! زنداني ديار شب جاودانيم
يك روز، از دريچه زندان من بتاب
مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت
بي وحشت از تبر
در دامن نسيم سحر غنچه واكنم
با دست هاي بر شده تا آسمان پاك
خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم
گنجشك ها ره شانه ي من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند
اين دشت خشك غمزده را با صفا كنم
اي مرغ آفتاب
از صد هزار غنچه يكي نيز وا نشد
دست نسيم با تن من آشنا نشد
گنجشك ها دگر نگذاشتند از اين ديار
وان برگ هاي رنگين، پژمرده در غبار
وين دشت خشك غمگين، افسرده بي بهار
اي مرغ آفتاب
با خود مرا ببر به دياري كه همچو باد
آزاد و شاد پاي به هرجا توان نهاد
گنجشك پر شكسته ي باغ محبتم
تا كي در اين بيابان سر زير پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهاي دور
شايد به يك درخت رسم نغمه سر دهم
من بي قرار و تشنه ي پروازم
تا خود كجا رسم به هر آوازم
اما بگو كجاست؟
آن جا كه - زير بال تو - در عالم وجود
يك دم به كام دل
اشكي توان فشاند
شعري توان سرود؟

فريدون مشيري




معرفي به دوستان

2نوشته شده در سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۴ ساعت 04:18 توسط نفيسه نظر شما (12)
ویرایش شده در سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۴ ساعت 05:10

این عشــــق اســت! ... عــــــشق
--------------------------------------------------------------------------------


WHAT IS LOVE

A group of professional people asked a group of 4 to 8 year old children, what does love mean? The answers they got were deeper than anyone could have imagined. See what you think:

گروهی از متخصصان این سئوال را برای گروهی از کودکان ۴تا ۸ ساله مطرح کردن:عشق به چه معنی ست؟پاسخ های دریافت کردند بسیار عمیق تر از آن بود که تصور میکردند ؟

وقتی که کسی تو رو عاشقانه دوست داشته باشه شیوه بیان اسمت در صدای اون متفاوت است و تو میدانی نامت بر لبهای اون ایمن است. ۴ساله

"When someone loves you, the way they say your name is different. You know that your name is safe in their mouth."


عشق یعنی ان زمان که مامان بهترین تکه مرغ را برای بابا می گذاره ۵ساله

Love is when my mommy gives daddy the best piece of chicken."

یعنی آن هنگامی که برای خوردن غذا با کسی بیرون میری و بیشتر چیپس خود رو به او میدهی بی انکه توقع متقابلی داشته باشی. ۶ساله

Love is when you go out to eat and give somebody most of your French fries without making them give you any of theirs."

عشق یعنی آن زمان که بابا برای مامان قهوه درست میکنه برای اطمینان بیشتر از خوبی طعمش یه کم از اون می خوره. ۷ساله

"Love is when my mommy makes coffee for my daddy, and she takes a sip before giving it to him to make sure the taste is ok."

از زمانی که مادر بزرگم دچار ارتروز شد نمی توانست خم شود و ناخن های پایش را لاک بزند.از آن به بعد همیشه پدربزرگم این کار را برای او انجام میداد؛حتی وقتی که دستهای خودش دچار ارتروز شد. ۸ساله

این عشق است

"When my grandmother got arthritis, she couldn't bend over and paint her toenails anymore. So my grandfather does it for her all the time, even when his hands got arthritis too. That's love."




معرفي به دوستان

2نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۴ ساعت 16:05 توسط نفيسه نظر شما (6)

وقـــتی تـــو هـســتی ... عمومي
--------------------------------------------------------------------------------

وقتی که تو هستی...


وقتی تو هستی آسمون پر از نوره

غم از قلبم هزاران سال دوره

الهی نشکنه قلب منو تو

که هر کی عاشقه قلبش بلوره

نگاهم کن نگاهم با نگاهت قصه ها دارد.

نگاهم کن که چشمات قصه هایی آشنا دارد

برای من تو خورشیدی، تو نوری..

تو دریایی که سر تا پا بلوری

بمون با من که قلبم نمیره

کنار تو دلم آروم بگیره

دلم افسانه ای جز عشق پاکه ما نمی دونه

که تنها عشق اون افسانه خوبی منو توایم که می دونه....


تقدیم به گل همیشه بهارم



معرفي به دوستان


2نوشته شده در دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴ ساعت 21:44 توسط نفيسه نظر شما (22)
ویرایش شده در دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴ ساعت 21:57

نوشته های پیشین ...
--------------------------------------------------------------------------------
+ پــــــنجـــره+ حـــرفهای خــــوب...+ چنــــد خــط زنـــدگــی...
--------------------------------------------------------------------------------

صفحات :
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12

منوی اصلی نفیــــــــسه
--------------------------------------------------------------------------------
صفحه نخست
پست الكترونیک
خانگی سازی
اضافه به علاقه مندیها
تماس با مدیر سایت

لوگوی نفیــــــــسه
--------------------------------------------------------------------------------







نویسندگان
--------------------------------------------------------------------------------
نفيسه (50)
هانيه (6)

موضوعات
--------------------------------------------------------------------------------
عمومي (22)
خـــــــــدا... (2)
خــــــلوت (6)
عــــــشق (13)
طــــناب... (1)
خـــــــــدا...هســـت (1)
خــــواســـــتگـاری...! (1)
بــــاران (1)
گذشته... (1)
خاطره (2)
عکــــــــس (6)
دوست (1)

آرشیو مطالب
--------------------------------------------------------------------------------
مهر ماه 1384 (23)
آبان ماه 1384 (11)
آذر ماه 1384 (22)

نفیــــــــسه لینکستان
--------------------------------------------------------------------------------
بهترين ها واسه دانــلود
غــريبه ای از عـــالـم خــاکــی
دولـــــدونه دخـــتــر
بــــی تـــو تــنهـــام
چنــد قدم به خــدا نزديکتر
پــولسـتان دات کـــام
صافکاری قـلب های تصادوفی
هـمـــنــفــس عــــــشـــق
فــــــــــال
ســـکـــوت ســــرد
عشـــــق
شیـــــطونک عــاشـــق
زمـــزمه های دلــتنگــی
شـبــهـای خـــــاموش
:: طراحی قالب های بلا گفا ::
:: طراحی قالب های میهن بلاگ ::

نفیــــــــسه لینکدونی
--------------------------------------------------------------------------------
دانـــلود جديدترين نــرم افــزارهـا (0)
عـــــــربی شاد... (12)
آرشیو لینکدونی

لوگوی دوستان نفیــــــــسه
--------------------------------------------------------------------------------









--------------------------------------------------------------------------------

what is love?

A:love is my mammy gives daddy the best piece of cheken .

B: love is when my mommy makes coffee for my daddy,
and she takes a sip before giving it to him to make sure the taste is OK.

C:love is when grandmother got arthritis,she couldent bend ever and paibt her toenails anymore so my grandfather does it for her all the time, even when his hands got arthritis too,thats love.

what is love?

Saturday, December 17, 2005

لینک

!به دو عدد دوست پسر يا شوهر براي اين دختر خانوما نيازمنديم
!!و اينست هنر توليدكنندگان متعهد ايراني
يكي اين بنده خدا رو از اين وضع نجات بده
!!صحنه دستگيري صدام حسين لعنت الله
!جهان در دستان توست ، بپا نيفته
!!!مسابقات دو بانوان ، بدون شرح
!اين عمو دنبال همسر ايده آل خودشه
!واقعي اينه ، اسمشم محشر خانومه Dj Maryam
تصاوير واقعي و دلخراش از خودسوزي جواني در تهران
!دوربين مخفي شماره 3 رسيد
!موتور سوار كوچولو و خوش تيپ
!!!اي سنجاب بي حيا ! دخترا نبينن
دوست دختر اين پسره رو ! خيلي نازه ، خيلي
!بابا ننه اين بچه ها كجان ؟ كار دست خودشون مي دنا
!و اينم قوي ترين گربه جهان
!!گربه تروريست
Dj Maryam عكس
!!!نوزاد شما مي تواند باعث ميلياردر شدنتان شود
اين دختر خانوم مي خواد يه چيزي به شما بگه
!يه مرغ پركنده بي ادب
و جديد ترين روش تبليغات Nike
!!اثر هنري يك فتوشاپ كار بيكار

نقاشی خیابانی

smoke

BEAUTIFUL AND READING

A:All that we are is the result of what we think.

B:Do not try to be Brave, when it is enough to be

intelligent.

Wednesday, December 14, 2005

welcome to ASHKAVAND

My name is ahmad, I am a persian boy, I was born in

Esfahan-Ashkavand . now I live in Esfahan I made this

blog for my friends thanks for visiting my personal

blog.

When someone cares,

It is easier to speak

It is easier to listen

It is easier to play

Ii is easier to work

It is easier to laugh

welcome to ASHKAVAND

My name is ahmad, I am a persian boy, I was born in

Esfahan-Ashkavand . now I live in Esfahan I made this

blog for my friends thanks for visiting my personal

blog.

When someone cares,

It is easier to speak

It is easier to listen

It is easier to play

Ii is easier to work

It is easier to laugh