Tuesday, June 27, 2006

دل شکسته

به نام خداوند خوبیها و به نام خداوند زیباییهاامیدوارم خوشتون بیاد.من از نعمت بینایی برخوردارم اما این شعرو فقط به این خاطر نوشتم که خیلی از ما گاهی با یه حرف دل کسی رو به درد می یاریم که شاید هزار بار از ما به خدا نزدیکتره....من خدا را دیدمشبی از شبها بود ماه پيدا بود...غصه ی روز گذشته در دلم غوغا بودیکنفر گفت مرا که خدا دوست ندارد تو را!که اگر داشت تو هم میدیدیوای خدایا!تو چرا دوست نداری مرا؟!گریه کردم و با آب دو چشمیک وضو بستاندمو نمازم خواندمو سخن ها گفتمو خدا ساکت بودو تماشا می کرد"راست می گفت خدایاتو چرا دوست نداری مرا؟"گریه کردم خوابم بردو خدا را دیدمکه تماشا می کردبار اول بود که من می دیدمو چه زیبا بودچشم ها می دیدنداما کاش سخن می گفتمکه می گفتم:این همه زیباییوای خدایا من چرا نابینا؟هیچ نگفتم امااو شنید!!!!خوابم از چشم ربودباز چشم ها می دیدندیکسره تاریکی و غم بود و گناهچشم ها مسخ...تباهآن کسی کو گفت مراکه خدا دوست ندارد تو رامن بدیدم او رادل اوپنهان بودپشت چشمان سیاهشو فقط من دیدمآنهمه تاریکی...آنهمه زشتی را...معنی چشم که او گفت همین بود؟!!چشم یعنی آنکه:پشت اوپنهان است همه ی تاریکیروزگاری یادم هستکودکی بیش نبودممادرم راپرسیدمچشم یعنی چه؟!گفت:دخترم!چشم ها آینه اندکه بیابی دل راو ببینی که چه زیباست !!!دل این آدم هاولی اما حالاوای خدایا من نمی خواهم که ببینمچشم های کورم رااز تو می خواهم...از تو می خواهم...چه شبی بود آن شبصبح که شدچشم ها بگشودموای خدایا شکرت!!من نمی دیدم آن همه زشتی راحالا هر شبم می گذردبه خیال آن شبمن خدا را دیدمچه تفاوت دارد که ببینم یا نبینمدل آدم ها را.........

Monday, June 26, 2006

پزشکی: گردآوری شفیعیان

بسيارى از مردم ويتامين A را پيام آور بينايي بهتر مى دانند. توجه كنيد كه سلامت پوست ما نيز مستقيماً به ميزان ويتامين A غذاى ما مرتبط است. ويتامين A براى خنثى كردن عناصر مضر پوست نقش آنتى اكسيدان را بازى کرده و از تشكيل چين و چروك در آن جلوگيرى مى كند. به علاوه پيشرفت آن را به تاخير مى اندازد و پوست ما را جوان نگاه مى دارد.دو سوم ويتامين Aمصرفى ما از بتاكاروتن تامين مى شود كه توليدكننده رنگ زرد و نارنجى در ميوه ها و سبزي هاست. بدن ما بتاكاروتن را به ويتامين A كه براى سلامت پوست الزامى است تبديل مى كند و به مصرف مى رساند.سيب زمينى، هويج و زردآلو منبع غنى بتاكاروتن است. ويتامين A نوسازي پوست را افزايش مي دهد و از تشكيل چين و چروك در آن جلوگيرى مى كند.ويتامين A محلول در چربى بوده و به راحتى در بافت بدن ما ذخيره مى شود، در حالى كه قابليت ذخيره شدن در هيچ گياهى را ندارد. مصرف آن بيش از ميزان مجاز روزانه تاثير سمى دارد، بنابراين عاقلانه نيست كه قرص ويتامين A را به غذاى خود بيفزاييد. به مزه دلپذير ميوه ها و سبزيجاتى كه حاوى مقدار زياد بتاكاروتن هستند و مصرف آنها خطري براى سلامتي پوست ندارد بسنده كنيد. 10 راه ساده براى افزودن بتاكاروتن به سبد غذايى شما وجود دارد:1- هويج رنده شده به سس ماکاروني يا لازانياي خود بيفزاييد. در مزه غذا تاثير چندانى ندارد، اما كاروتن آن پوست شما را تغذيه مى كند.2- برگ تازه اسفناج را به سبزيجات سالاد خود بيفزاييد. اسفناج نسبت به ساير سبزيجات گروه خود بتاكاروتن بيشترى دارد.3- روزانه يك ماده لبنى با طعم ميوه مصرف کنيد، مثل ماست و ميوه تازه. زردآلو، هلو و انبه را به آن بيفزاييد تا ميزان كاروتن غذاى شما افزايش چشمگيري داشته باشد.4- برش هاى كوچكى از هندوانه را همراه با نعناع به نوشيدنى خود بيفزاييد. تاثير بسيار مطلوبى بر پوست شما خواهد گذاشت. منابع غني از ويتامين A عبارتند از: جگر، شير، زرده تخم مرغ، پنير چدار، ماهي ، سيب زميني شيرين، هويج، کدو حلوايي، طالبي، زرد آلو، هلو، کلم بروکلي، گريپ فروت ، اسفناج و ساير سبزيجات سبز تيره و برگي شکل.5- هميشه برگ كلم تازه داشته باشيد و به عنوان پيش غذا آن را ميل كنيد.6- به شام خود ميوه بيفزاييد. كمپوت هلو و زردآلو يا هلو و زردآلو تازه را در دسترس نگه داريد تا به سالاد ميوه شبانه خود بيفزاييد.7- ميوه هاى گرمسيرى را انتخاب كنيد. اگر از ميوه هاى عادى خسته شده ايد به ميوه هاى مناطق حاره مانند انبه روى آوريد.8- گل كلم يا اسفناج تازه را به ماكارونى يا سالاد گوجه فرنگى بيفزاييد. موجب شادابى پوست شما خواهد شد. 9- انبه را در سس تند جانشين گوجه فرنگى كنيد که نه تنها گيرنده هاى چشايى شما به وجد در مى آيند بلكه ميزان زيادى كاروتن نيز به سبد غذايى شما افزوده شده است.10- آب ميوه هاى غنى از كاروتن را بنوشيد، مثل آب طالبي و آب هويج

عشق

Ask not what sorrows for love I endureAsk not of parting poisons that make me impure.I have traveled the world and in the end Ask not what lover I willingly allure.Longing for a vision, at her doorAsk not of the tears that I pour.With my own ears I heard her last nightAsk not of her words, harsh yet demure.Bite not your upper lip and speak notAsk not what sweet lips I may secure.In my mendicant state without youAsk not of my pain and need for a cure.On the path of Love, Hafiz, lost & unsureAsk not of his standing, high and pure.
درد عشقی کشیده‌ام که مـپرس زهر هجری چشیده‌ام که مـپرس گشـتـه‌ام در جـهان و آخر کار دلـبری برگزیده‌ام کـه مـپرس آن چـنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام کـه مـپرس مـن به گوش خود از دهانش دوش سخـنانی شـنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لـب لـعـلی گزیده‌ام که مپرس بی تو در کـلـبـه گدایی خویش رنـج‌هایی کـشیده‌ام که مپرس همـچو حافـظ غریب در ره عشق بـه مـقامی رسیده‌ام که مپرس

سلام دوستان گلم... -+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+- متن ترانه‌ي مشهور The simple truth (حقيقت ساده) از كريس دي‌برگ ترانه‌سرا، گيتاريست و خواننده‌ي بزرگ انگليسي . ترانه‌اي عميق و انساني كه همه‌ي ما به تفكر وامي‌دارد. اين آهنگ در سال‌ تلخ و ظلماني 1988 براي كودكان آواره‌ي كرد عراقي خوانده شده و گوياتر از هزاران خبر و تحليل است. The simple truth
Chris de Burgh A child is born on a battlefield, كودكي در ميدان جنگ به دنيا آمده است A soldier boy falls to his knees, سربازي زانو مي‌زند And a woman cries in joy and pain, و زني از شادي و درد مي‌گريد When will we all live in peace again? چه گاه دوباره در صلح خواهيم زيست؟ A child is born where the wild wind blows, كودكي به دنيا آمده آنجا كه باد وحشي مي‌وزد In a country torn from the south to the north, در سرزميني كه از جنوب تا شمال تكه تكه شده And a family runs from day to day, و خانواده‌اي كه روز به روز مي‌گريزند When will we see our home again? چه گاه دوباره خانه‌مان را خواهيم ديد؟ When will we see that simple truth, چه وقت به اين حقيقت ساده مي‌رسيم That the only thing that's worth a damn, كه جنگ، تنها سزاوار لعنت است The life of a child is more than a forest, جان يك كودك از جنگل مهم‌‌تر است The life of a child is more than a border, جان يك كودك از مرز مهم‌تر است Could ever be; آيا روزي فراخواهد رسيدكه اينچنين شود؟ A child is born in the desert sun, كودكي زير خورشيد صحرا به دنيا آمده است A tiny life has just begun, زندگي كوچكي آغاز مي‌شود And a mother cries for her hungry babe, و مادري براي كودك گرسنه‌اش مي‌گريد When will I feed my boy again? چه گاه به كودكم غذا خواهم داد؟ A child is born to an ordinary home, كودكي در يك خانه‌ي عادي به دنيا آمده است East or west, it could be anyone, شرق يا غرب، هر كجا مي‌تواند باشد But we all want to know, اما همه مي‌خواهيم بدانيم Will my child survive to see the day, آيا كودكمان زنده خواهد ماند تا روزي را ببيند When we will be secure again? كه دوباره در امان باشيم؟ When will we see the simple truth, چه وقت به اين حقيقت ساده مي‌رسيم That the only thing that's worth a damn, كه جنگ، تنها سزاوار لعنت است The life of a child is more than a forest, جان يك كودك از جنگل مهم‌‌تر است The life of a child is more than a border, جان يك كودك از مرز مهم‌تر است The life of a child is more than religion, جان يك كودك از آيين مهم‌تر است The life of a child is only a heartbeat from eternity, جان يك كودك، تنها تپش قلبي از ابديت است We must believe, for the sake of humanity, ايمان بياوريم، به خاطر انسانيت We must believe... ايمان بياوريم...
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-

Monday, June 19, 2006

معرفی شاعر طنز نویس معاصر:محمد علی افراشته

ارديبهشت 1338خاموشي افراشته شعر او طنز نبوددرد و غم مردم بود
ارديبهشت 1338 شاعری به خواب ابدی رفت، که مردمي ترين شاعر معاصر ايران بود. محمد علي افراشته. از ديگر قربانيان کودتای 28 مرداد. از جمله شرکت کنندگان در اولين کنگره نويسندگان و شعراي ايران بود و پس از چند سال که اشعار و نوشته هايش در مطبوعات وقت ايران منتشر شد، امتياز روزنامه "چلنگر" را گرفت و سردبير آن شد.مجموعه آثار او را نصرت الله نوح، پس از انقلاب جمع آوری کرد .آن دو شعرافراشته که در کنگره نويسندگان ايران خوانده شد:پالتو چهارده سالهاي چهارده ساله پالتو من اي رفته سرآستين و دامناي آنکه به پشت رورسيدي جرخوردي و وصله پينه ديديهرچند که رنگ ورو نداري وا رفته اي و اتو نداريگشته يقه ات چو قابد سمال صد رحمت حق و لنک بقالپاره پوره اي چو قلب مجنون چل تکه چو بقچه گلين جوناي رفته بناز وآمد باز صد بارگرو دکان رزازخواهم زتو ازطريق ياري امساله مرا نگه بدارياين بهمن ودي مرو توازدست تا سال دگر خدا بزرگستشغال محکوم« اي شغال تنه گنده، خپلهديدي افتاد دمت لاي تله؟خوب، بدجنس جد اندر جد دزدکارناکرده چه مي خواهي مزد؟بي شرافت به کدام استحقاقمي کني خربزه ها را تو قاچاق؟آخراي بي هنر و بي همه چيزکه ترا کرده عزيز جاليز؟نيمه شب بهرچه آئي پا بوسدزد دزدانه بري مرغ وخروس؟بي گذر نامه وبي پروانهچه زني هر وله دور لانهمالکي، باج زمين مي طلبي؟شيخي ازبابت دين مي طلبي؟مرغ بي وقت مگرچيزي خواندکه تناول بنمايد آخواندسيدي، عامي، تا خمس وذکواتبتو تقديم نمايم، بد ذات؟متولي دهات مائيبا شفا يافته، آقائي؟يا که هستي گل مولا درويشسرخرمن طلبي حصه خويش؟باري ازشرع مطهرگذريمازدرعدل مظفرنگريمچوب دارستي يا جنگل بانآدم ثبت، سجل يا نوغان؟بهراجباري ازرکن وستادآمدي يا به هواي مازاد؟پست امنيه فرستاده تو راببري خدمتشان مرغ مرا؟سوء پيشينه مگردارد آنسرديوارپريده حيوانبخش دارهستي يا فرمان دارشهردارهستي يا استاندار؟خط مگرداري ازآقاي وزيريا که دستورشفاهي ز امير؟بلا تشبيه رئيس الوزراءتوصيه کرده به جاليزتو را؟مگرازدفترمخصوص کسيبه تو داده سمت بازرسي؟ازسرشخم زدن تا خرمنشده يک دفعه کني ياري من؟هيچ درمدت عمرت يک باردستت ازبيل شده آبله دار؟هيچ شده يخ کني ازسرمائيهيچ شده غش کني ازگرمائياين همه پيش کشت اي نامردشد بگوئي نکند دستت درد؟حال اگرتوبه، وصيت دارياحمدي واربگو، مختاري.پوستت را کنم و کاه کنم سرجاليزبه دارت بزنمتنه لش، جاي گزين سرخرعبرت الناس شغالان دگررقص مطبوع کني برسردارمثل بعضي وزراء بلغارسخن برزگراينجا که رسيدازته قلب شغال آه کشيدگفت افسوس که بي تدبيريشيرموش هستي و موش شيري****دزد يک جوجه خروس، حلق آويزدزد ده دهکده آقا وعزيز؟دزد يک خربزه اندر سرداردزد صد قريه جناب سردار؟زالوي خون هزاران دهقانحضرت اشرف و خان و اعيان؟داشتي گرهنروعقل وکمالهمه بودند به عرف تو شغالdadbeh1320@yahoo.comدادبه پارسی

Sunday, June 18, 2006

گوناگون

فرخی یزدیشاعرانی که بر سر عقیده جان باختند بیشمارند.محمد فرخی یزدی یکی از آنهاست که به سال 1306 ه .ق در یزد متولد شد.وی استعداد شعری و جوهر اعتراضی را از همان ایام تحصیل در کار و کردار خود آشکار کرد و به سبب شعری که سروده بود ازمدرسه اخراج شد.دیوان سعدی و مسعود سعد همدم جوانی او بود.به ویژه سعدی طبع شعر او را شکوفا کرد.در همان آغاز جوانی سر از حزب دموکرات یزد در آورد و به گناه شعری که در ستایش آزادی ساخته بود،ضعیم الدوله قشقایی حالک یزد لبهای او را دوخت و به زندانش افکند.فرخی با دهان دوخته بر دیوار زندان نوشت:به زندان اگر نگردد عمرطی / من و ضعیم الدوله و ملک ریبه آزادی ار شد مرا بخت یار / بر آرم از آن بختیاری دمارسه چهار سالی از امضای مشروطیت میگذشت که به تهران رفت و یک سال بعد به انتشار روزنامه طوفان همت گماشت و طی مقالات آتشین و انتقاد آمیز به جنگ استبداد و بی قانونی رفت.در دوره هفتم مجلس مردم یزد او را به وکالت برگزیدند و فرخی جزو جناح اقلیت مجلس با هیات حاکمه به مبارزه پرداخت و روزنامه طوفان راکه تعطیل شده بود ،بار دیگر منتشر ساخت که باز به حکم دولت توقیف شد و فرخی تحت فشار قرار گرفت تا آن که ناگریز شد ایران را ترک کند و از راه مسکو به برلن برود.فرخی در سال 1312 به تهران باز گشت و در کنار دیگر آزادی خواهان با قرارداد 1919 وثوق الدوله به مخالفت برخاست.یک بار در زندگی سیاسی خود از سوء قصد جان سالم به در برد،یک بار هم در زندان دست به خودکشی زد اما به این کار توفیق نیافت ،تا این که در سال 1318 در زندان به طرز فجیعی با تزریق آمپول هوا به قتل رسید. جان فدای آزادی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادیتا مگر به دست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادیدر محیط طوفانزای،ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادیدامن محبت را گز کنی ز خون رنگین میتوان تو را گفتن پیشوای آزادیفرخی ز جان و دل میکند در این محفل دل نثار استقلال جان فدای آزادی

* از طرف :
arezoo hosseiny



دوستت دارم بسیار هنوزان سیه دست، سیه داس، سیه دل که تو راچو گلی با ریشه از زمین دل من کند و ربودنیمی از روح مرا با خود بردنشد این خاک بهم ریخته هموار هنوزساقه ای بودم پیچیده بر ان قامت مهرناتوان...نازک...تردتندبادی برخاست ، تکیه گاهم افتاد، برگها یم پژمردروزها طی شد،از تنها يی مالامالشب همه غربت و تاریکی و غم بود و خیالهمه شب چهره ی لرزان تو بود، کز فراسوی سپهرگرم می امد در اینه اشک فرودنقش روی تو در این چشمه ، پدیدار هنوزتو گذشتی و شب و روز گذشتان زمان ها به امیدی که تو برخواهی گشتپای هر پنجره ماتمی نشستم به تماشا، تنهاگاه بر پرده ی ابر، گاه در روزن ماهدورتا دورترین جاها می رفت نگاهباز می گشتم تنها،هیهاتچشمها دوخته ام بر در و دیوار هنوزدوستت دارم بسیار هنوزسبز باشیدارزو

* از طرف :



ميگن گل شقايق نشون داغه عشقه من از نگاه داغت شدم باغ شقايق ميگن شبا ستارهها رابطه عشقو قلبهان اما به ستارهم راه نميده به چشمام ميگن اشكاي عاشق پيشه خدا عزيزه نميدونم تا كي بايد بريزه و بريزه وقتي شبا تو اسمون رنگ چشاتو ميبينم دلم ميخواد بهت بگم كه جز تو رويا ندارم بين تموم ادما تو عشق پاك اين دلي تو اسمون روياهام جز تو ستاره ندارم ميگن چشاي گيرا خوب داره از اين اسيرا بگو تا كي بايد من باشم مثل اسيرا ميگن تو اين زمونه عشقا همه دروغه عاشق نبوده حتما‍" كه اينارو گفته دل parie.daryeeei@yahoo.com دوستار شما پری
* از طرف :
Mohammad rahimi




با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت آقا سعيد و همه ي دوستان ترانه اي شعري كه اين دفعه واستون مي فرستم از يكي از خواننده هاي خوب كشورمون يعني آقاي بيژن مرتضوي هستش البته چيزي كه در مورد ايشون حائز اهميت اينه كه ايشون در رده ي بهترين نوازننده هاي ويولون جهان قرار داره . بعداً در مورد ايشون بيشتر واستون ميگم . اميد وارم كه دوستان خوششون بياد .
منو نو كن به يه بوسهبرسونم به ستارهاسمم وبپاش تو آينهبذار بشكفم دوبارهشب و برگردون به اولزير موسيقي بارونواسه دوره كردن عشقلحظه رو غزل بپوشونساعت ساعت سبزعاشقانستساعت سرخ يه ترانستبا تو جهان شعري به شكوه رقص يه پروانستبده شعري به نسيم و گل سرخي به كبوترمعجزه كن اي معجزه گردست بكش رو خواب ابراماه و مهمون كن به بسترمعجزه كن اي معجزه گراز جشن رنگين ماهي هايه قطره دريا به من بدهاز خواب ترد قناري هايه شاخه رويا به من بدهاز كهكشون افسانه يك رنگين كمون جا به من بدهاز آب و مهتاب و خاطره يه لحظه فردا به من بدهساعت ساعت سبز عاشقانستساعت سرخ يه ترانستبا تو جهان شعري به شكوه رقص يه پروانست محمد


* از طرف :
mina omid



مرواريد چگونه بوجود مي آيد ؟ مرواريد اصل ، بسيار گرانبهاست . ولي جالب است بدانيد كه اين مرواريد زيبا و درخشان را يك موجود دريايي كوچك به نام صدف توليد مي كند . صدف نوعي نرم تن است كه گاهي اوقات در ساحل نيز مي توان آن را در حال خزيدن ديد . اين نرم تنان كوچك غذاي لذيذي براي ماهيها و همنوعان بزرگتر از خودشان هستند . حتي انسان هم از اين جانور تغذيه مي كند . به همين دليل نرم تن براي محافظت از خود به كمك ماده اي كه از بدنش ترشح مي شود ، پوسته (صدف) سخت و محكمي مي سازد و داخل آن زندگي مي كند . در واقع جنس مرواريد نيز از همين ماده سخت است . مرواريد ها داخل اين پوسته به وجود مي آيند. گاهي اوقات يك ذره خارجي مثل دانه اي شن يا يك موجود ريز دريايي وارد پوسته يا صدف اين نرم تنان مي شود و با بدن نرم و حساس آنها تماس پيدا مي كند. اين تماس باعث تحريك و خارش بدن نرم تن مي شود. نرم تن براي تسكين خود ماده اي از جنس صدف به دور اين ذره خارجي ترشح مي كند . جنس اين ماده از كربنات كلسيم است . پس از مدتي ، مرواريدي گرد ، سفيد و درخشان در داخل صدف شكل مي گيرد . به اين نوع مرواريد ، مرواريد اصل مي گويند . البته همه مرواريد ها سفيد نيستند . برخي از آنها سياه ، قرمز ، آبي ، زرد و يا سبزند . امروزه از روش هاي مختلفي براي توليد مصنوعي مرواريد استفاده مي شود . با استفاده از اين روش ها ، ذرٌات شن ، داخل صدف قرار مي گيرند . بعد از دو الي سه سال صدف را از آب خارج مي كنند و مرواريد را از داخل آن بر مي دارند . به اين نو مرواريد ها مرواريد پرورشي مي گويند . از آنجا كه مرواريد هاي طبيعي و اصل ، بسيار گران قيمت هستند ، اكثر مردم ، مرواريد هاي را كه از روش مصنوعي به وجود آمده اند خريداري مي كنند . در سال 1934 ميلادي مرواريد هاي به قطر 13 سانتي متر در فيليپين پيدا شد . وزن اين مرواريد 37/6 كيلو گرم بود .
منبع

* از طرف :
khaled davodian



سلام خدمت افا سعید وتمام برو بچ اومید وارم که حالتون خوب باشه
ای خدا بنازم به حکمت لطفت شبی مست میگذشتم ز ویرانه ای ناگهان چشم مستم افتاد بر در خانه اینرم نرمک رفتم تا کنار پنجره دیدم پدر کور و فلج افتاده است گوشه ای مادر پریشان همچون پروانه ای پسرک از سوز سرما میزند لب و دندان برهم ولی دخترک ولی دخترک مشغول عیش ونوش با بیگانه ای وقتی که مرد بیگانه فارق شود در آورداز ان همه پول درشت چند دانه ای سوگند خوردم زین پس مست نروم سوی در هر خانه ای تا که چشم مستم نبینت دختری اصمت خود را فروشد بهر نان خانه ای
تا بعد بچه ها
* از طرف :
Hadis Z



سلام آقا سعيد و همه دوستانم در گروه ترانه هااين اولين ميل منه اميدوارم چاپ بشه خواستم با تو باشم نخواستی.خواستم مونس و یارت باشم نخواستی.خواستم در زندگی هم قدمت باشم نخواستی.خواستم برای همیشه در کنارت بمانم نخواستی.خواستم هم گام و هم نفس روزهای تنهایی ات باشم نخواستی.خواستم پذیرای نگاه مهربانت باشم نخواستی.خواستم قلبم را به یادگار تقدیمت کنم باز هم نخواستی.نخواستی... هیچ کدام را نخواستی...نخواستی...

* از طرف :
afra _37



ای خدایا ای خدایاچرا موندیم تنهای تنهاجدا از مردم و دنیادلامون اسیر سرماچرا خوبی نیس تو دنیاچرا رفتن همه خوباچرا موندن همه دیواو دلامون اسیر درداچشامون پر از تمنانچرا پنهون شدن اشکا؟چرا ریختن همه برگا؟چرا رفتن شاپرکها؟چرا موندن قاصدکهابی خبر از همه دنیا؟چرا زشتی موندگار شد؟چرا خوبی همه خوار شدچرا دلها همه تار شد؟ای خدایا ای خدایاچرا دستا همه سردن؟همه تاریک پر لرزن؟چرا آسمون سیاهه؟ابر تیره جای ماهه؟ای خدایا ای خدایایکی نیس مرهم دردایکی نیس چشاش ببارهگاهی وقتا واسه مردم...واسه دنیاچرا شبها پرآهن؟چرا روزا پردردن؟ای خدایا ای خدایا؟کی میاد آخر دنیا؟ "افرا
"

ازدواج

هيچوقت نگو خداحافظ توی دنيا سه نوع زوجهای ازدواج کرده هستن: اول اونايی که سنتی و طبق رسوم ازدواج کردن... من خودم هيچوقت اينو درک نکردم اما مطمئنم اونا ميدونن دارن چيکار ميکنن... دوم زوجهايی هستن که عاشق هم ميشن و با عشق ابديشون ازدواج ميکنن. من معتقدم اين گروهِِ کم خوشبخت ترين انسانهای روی زمينن.... و بالاخره گروه سوم زوجهايی هستن که به خاطر خانواده شون یا به خاطر پول ازدواج ميکنن يا ترجيح ميدن راه مطمئنو طی کنن و با يکی از دوستانشون ازدواج ميکنن... اين گروه بدبخت ترين انسانهای زمينن! درحاليکه حتی خودشونم نميدونن! تا اينکه يک روز در سفر سريع قطار زندگی زوج واقعيشون رو پيدا ميکنن... و اينجاست که با دشوارترين سوال زندگی مواجه ميشن : چيکار ميکنيد اگه عشق واقعی زندگيتون رو پيدا کنيد در حاليکه با يه نفر ديگه ازدواج کرديد؟؟ چيکار ميکنيد؟؟ چيکار ميکنيد؟؟ "کارن جوهر
ناسا و مشكل خودكار
منبع : سايت «راهكار مديريت»
نويسنده: راهكار مديريت
تاريخ ويرايش: 26/1/85
كليدواژه(ها) : حل مسئله؛ ابعاد مختلف مسئله؛ رويكرد سيستمي؛ تفكر سيستمي
منبع :
سايت «راهكار مديريت»
هنگامي ‌که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکي روبرو شد. آنها دريافتند که خودکارهاي موجود در فضاي بدون ‌جاذبه کار نمي‌کنند. (جوهر خودکار به سمت پايين جريان نمي‌يابد و روي سطح کاغذ نمي‌ريزد.) براي حل اين مشکل آنها شرکت مشاورين اندرسون را انتخاب‌کردند. تحقيقات بيش‌از يک دهه طول‌کشيد، 12ميليون دلار صرف شد و درنهايت آنها خودکاري طراحي‌کردند که در محيط بدون جاذبه مي‌نوشت، زير آب کار مي‌کرد، روي هر سطحي حتي کريستال مي‌نوشت و از دماي زيرصفر تا 300 درجه‌ سانتيگراد کار مي‌کرد.

روس‌ها راه‌حل ساده‌تري داشتند: آنها از مداد استفاده کردند!
اين داستان مصداقي براي مقايسه دو روش در حل مسئله است؛ تمرکز روي مشکل يا تمرکز روي راه‌حل. مشكل نوشتن در فضا و راه‌حل نوشتن در فضا با خودكار.


منبع :
سايت «راهكار مديريت»
شما مي‌توانيد اين مطلب را در سايت‌هاي ديگر با ذكر منبع و درج لينك نقل كني
د.

حکایت -مدیریت:گردآوری شفیعیان

بازسازي دنيا
منبع : سايت «راهكار مديريت»
نويسنده: راهكار مديريت
تاريخ ويرايش: 1/3/1384
كليدواژه(ها) : حل مسئله؛ ابعاد مختلف مسئله؛ رويكرد سيستمي؛ تفكر سيستمي
منبع :
سايت «راهكار مديريت»
پدر روزنامه مي‌خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌اي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش مي‌داد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد.
«بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو مي‌دهم، ببينم مي‌تواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟»
و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. مي‌دانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت.
پدر با تعجب پرسيد: «مادرت به تو جغرافي ياد داده؟»
پسر جواب داد: «جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم.»
منبع: كوئيلو، پائولو. 1383. پدران، فرزندان، نوه‌ها. ترجمه آرش حجازي. چاپ پنجم. تهران: كاروان.
حل مسئله
در حل مسئله به ابعاد مختلف مسئله بايد توجه كرد.
رويكرد سيستمي
حل يك مسئله به روش غير مستقيم
حل يك مسئله ساده‌تر ممكن است منجر به حل يك مسئله پيچيده‌تر شود.
منبع :
سايت «راهكار مديريت»
شما مي‌توانيد اين مطلب را در سايت‌هاي ديگر با ذكر منبع و درج لينك نقل كنيد

حکایت :گردآوری شفیعیان

آن چه نجاتت مي‌دهد
منبع : سايت «راهكار مديريت»
نويسنده: راهكار مديريت
تاريخ ويرايش: 26/4/1384
كليدواژه(ها) : حل مسئله؛ ابعاد مختلف مسئله؛ رويكرد سيستمي؛ تفكر سيستمي
منبع :
سايت «راهكار مديريت»
خبرنگاري مي‌گويد: به ملاقات ژان كوكتو رفتم. خانه او در حقيقت كوهي از خرت و پرت، قاب عكس، نقاشي‌هاي هنرمندان مشهور و كتاب بود. كوكتو همه چيز را نگه مي‌داشت و علاقه زيادي به هر يك از آن اشياء داشت. وسط مصاحبه توانستم از او بپرسم: «اگر اين خانه همين الان آتش بگيرد و فقط بتوانيد يك چيز با خودتان ببريد كدام يك از اين چيزها را انتخاب مي‌كنيد؟» كوكتو جواب داد: «آتش را انتخاب مي‌كنم».
حل مسئله
در حل مسئله به ابعاد مختلف مسئله بايد توجه كرد.
رويكرد سيستمي
حل يك مسئله به روش غير مستقيم
حل يك مسئله ساده‌تر ممكن است منجر به حل يك مسئله پيچيده‌تر شود.
منبع :
سايت «راهكار مديريت»
شما مي‌توانيد اين مطلب را در س
ايت‌هاي ديگر با ذكر منبع و درج