Saturday, January 26, 2008

lyrics: For you

I smell in the air the scent of you
Little dreams had lived with me
Now I know, I don’t wanna lose you
That sweetness which has no age
Your beauty has no rivals
My heart wants only you

For you, For you, I’ll live
Love is gonna win
With you, With you, I’ll have
Hundreds days of happiness
Hundreds nights of serenity
I’ll do what you’ll ask me to
I’ll go always anywher you go
I’ll give all the love I feel for you

Tell me that you know the future, yet
Tell me that this is not gonna change
Without you I don’t wanna exist

For you, For you, I’ll live
Love is gonna win
With you, With you, I’ll have
Hundreds days of happiness
Hundreds nights of serenity
I’ll do what you’ll ask me to
I’ll go always anywher you go
I’ll give all the love I feel for you

I mustn’t say it to you, by now you know it
That I would die without you

For you, For you, I’ll live
Love is gonna win
With you, With you, I’ll do
Everything you’ll ask me to
I’ll go always anywher you go
I’ll give all the love I feel for you

GOOD LUCK
Ashkavand

Tuesday, January 22, 2008

LOVE

Where love is God is also

God is in your heart,,yet you search for him in the wilderness


The nearer the soul is to God, the less its,


since the point nearest the circle is subject to the least motion.. disturbances

حکایت-حسادت

روزی خداوند تصمیم می گیرد که بیاید روی زمین تا ببیند بندگانش چه می گویند و چه می کنند. سوار بر سفینه خود شد و آمد بر زمین تا رسید به بیابانی که اسب سواری گله گاو بزرگی را به چرا برده بود و سخت در تلاش بود که مواظب تمام گاوهایش باشد. خداوند از آن سوارپرسید بنده من تو کیستی و اینجا کجاست؟ سوار گفت اینجا امریکاست و من یک گله دارهستم که برای تامین زندگی ام این همه گاو را به تنهائی به چرا آورده ام. خداوند گفت بنده من؛ من خدای تو ام اگر آرزویی داری بگو تا برایت برآورده کنم تنها همین یک بار است که چنین فرصتی را به تو می دهم. گله دار گفت ای خدای من آرزو دارم که پول دار شوم، یک رنچ و مزرعه بزرگ داشته باشم با ده هزار راس گاو و گوسفند وهزاران اسب؛ دلم می خواهد چند اتوموبیل لیموزین بزرگ داشته باشم، بتوانم کار کنم و هرروز زندگی ام را بزرگتر کنم و با خانواده ام خوشبخت زندگی کنم. خداوند گفت می بینم که مرد زحمت کش و با انگیزه ای هستی بنابراین آرزویت را بر آورده می کنم. خدواند آنچه را که گله دار در آرزویش بود به او داد و سوار بر سفینه اش شد و به سفر خود ادامه داد

************ *****

رفت و رفت تا رسید به شهری بزرگ. در میخانه ای مردی مست با جامی شراب و غرق در خیال خود نشسته بود. خداوند به او گفت بنده من اینجا کجاست؟ تو چرا انقدر مغموم نشسته ای ، تو را چه می شود؟ او لبخندی زد و گفت خدای من اینجا عروس شهرهای جهان، پاریس است و من هم عاشقی هستم که مست و خراب عشق و شرابم و به تنهائی خود می گریم. خداوند گفت ای عاشق دلخسته بگو چه آرزویی داری بلکه بر آورده اش کنم. عاشق پاریسی گفت ای خداواندا مرا به وصال عشقم برسان اما در عین حال به من لذت زندگی اعطا کن. دلم می خواهد زندگی خوبی داشته باشم، خوش باشم و بهترین شراب را بنوشم و موسیقی را گوش دهم و بهترین غذاها را بخورم و خلاصه در کنار معشوقم از زندگی ام نهایت لذت را ببرم. خداوند به بنده عاشق پیشه اش وصال عشق و زندگی خوشی را عطا کرد و رفت

************ *****

مدتها رفت و رفت... تا رسید به بیابان برهوتی که تنها گاه به گاه کپری در آن به چشم می خورد که در آن ژنده پوشی نشسته و یا خوابیده بود. خداوند فرود آمد و از یکی از کپر نشینان پرسید بنده من اینجا کجاست تو چرا انقدر بدبختی؟ کپر نشین نگاهی کرد و گفت اینجا ایرانه. در ضمن من اصلا هم بدبخت نیستم خیلی هم خوبم و هیچ ناراحتی هم ندارم. خداوند گفت بنده من چه نشسته ای که نمی دانی که چقدر وضعت خراب است. دلم برایت سوخت بگو چه آرزویی داری تا آنرا برآورده کنم. کپر نشین فکری کرد و با غرور گفت نه! من هیچ آرزویی ندارم. همین که هستم خوبم. خداوند دوباره گفت این آخرین فرصت توست اگر خواسته ای داری بگو شاید کمکت کنم. کپرنشین دوباره فکری کرد و ناگهان برقی در چشمانش درخشید و گفت می دانی در واقع برای خودم هیچ آرزویی ندارم. اما یک خواسته دارم که اگرآنرا برآورده اش کنی خیلی خوشحال می شوم. ببین آن طرف؛ چند فرسخی اینجا یک کپرنشین دیگری هست که در چادرش یک بز نگاه می دارد و با آن بزش خیلی خوش است اگر می خواهی برای من کاری کنی لطفا بز او را بکش

شاد باشید
اشکاوند

HAPPINESS

There is only one success
to be able to spend your life
in your own way

"Christopher Morley"


Reach out in the early morning mist
AS the day's sun
Breaks the calmness of night
And rise to the new day
A new awareness of being.
Shake hands with the world
And smile.
It's great to be alive
" jonivan "

Happiness cannot
come from without.
It must come
It is not what we
see and touch or
that which others
do for us
which makes us happy
it is that which we
think and feel and do
first for the other fellow
and then for ourselves


"Helen Keller "

GOOD LUCK
ASHKAVAND

Wednesday, January 16, 2008

راز آفرینش

ما 460 میلیارد ضرب در 460 میلیارد کهکشان داریم که یکیش کهکشان راه شیری است.


در کهکشان راه شیری حدود 240 میلیون منظومه داریم که یکیش منظومه شمسی است.


در منظومه شمسی 140 میلیون ستاره و سیاره داریم که یکیش کره زمین است.


در کره زمین 5 تا قاره داریم که یکیش آسیاست.


در آسیا حدود 70 تا کشور داریم که یکیش ایران است.


در ایران یکی دو میلیون ده و روستا داریم که یکیش ساوجبلاغ است.


در ساوجبلاغ 50 تا باغ داریم که یکیش باغ مش حسن است.


در باغ مش حسن یک میلیون درخت داریم که یکیش درخت اولی است.


روی این درخت دوسه میلیون برگ داریم که یکیش برگ اولی است.


زیر این برگ یک کرم هست که می گه: " هدف از آفرینش چیست؟!!



پیروز باشید---------اشکاوند

حکایت

مانع


در زمان های قدیم، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند.


بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و... با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط راه برنمی داشت.


نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و ان را کناری قرار داد.


ناگهان کیسه ای را دید که وسط جاده و زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.


پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:


« هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.»



شاد باشید-----اشکاوند

Saturday, January 12, 2008

Niloufaraneh------نیلوفرانه



Niloufaraneh------نیلوفرانه
my grand daughter"Niloufar"1/10 Old started to speaking about every thing.
she says to me baba amad" بابا احمد" she says sometimes only "Amad" I say
to her, Niloufar "how much you loved me" she says chata" 4"

she used to be pretty words such as" shimoz-شیرموز-pesse-پسته-ashal-عسل

patty- فاطی- shib-سیب- I yay you--I love you".....

for me personally it is the best days of my life

Tuesday, January 08, 2008

مواظب باش موبایلت را گم نکنی ؟

درس هفتم: توی اتاق رختكن كلوپ گلف ، وقتی همهء آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمكت شروع میكنه به زنگ زدن. مردی كه نزدیك موبایل نشسته بود دكمهء اسپیكر موبایل رو فشار میده و شروع می كنه به صحبت. بقیهء آقایون هم مشغول گوش كردن به این مكالمه میشن…
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی كلوپ هستی؟
مرد: آره.
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم. اینجا یه كت چرمی خوشگل دیدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره. اشكالی نداره اگه بخرمش؟
مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داری اشكالی نداره.
زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم. یكیشون خیلی قشنگ بود. قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود.
مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی كن ماشین رو با تمام امكانات جانبی بخری.
زن: عالیه. اوه… یه چیز دیگه… اون خونه ای رو كه قبلا” میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره.
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی.
زن: خیلی خوبه. بعدا” می بینمت عزیزم. خداحافظ.
مرد: خداحافظ.
بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی كه با حسرت نگاهش میكردن میندازه و میگه: كسی نمیدونه كه این موبایل مال كیه؟!
نتیجهء اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین

Sunday, January 06, 2008

بارش برف

سلام به همه دوستان
اکنون ساعت 11.45روز یکشنیه 16/10/86است و
اولین برف زمستانی در حال باریدن است وچه دل انگیز و فرحبخش
است در این هنگام که با بوران همراه است ودر هر لحظه بر شدت بارش آن افزوده وبا چرخشی زیبا بر زمین می نشیند

امیدوارم گل وجود تان همواره برشاخسار حیات شاداب وخندان جلوه گر وزندگیتان مثل این لحظه سفید وبرفی باشد
شاد باشید ----اشکاوند
زمستان 86/JAn 2008

Wednesday, January 02, 2008

Live in the present

One day at a time, this is enough
Do not look back and grieve over the past
For it is gone,

And do not be troubled about the future,
For it has not yet come.

Live in the present.

And make it so beautiful that it will be worth remembering.

Good Lock

Niloufar- my grand daughter



In this photo I "Niloufar" am wearing my warm jacket and become stylish .

Wish you the best.

Niloufar