Tuesday, September 19, 2006

اشکاوند_______ اولین فضانورد زن ایرانی_____ انوشه انصاری

طبق برنامه ریزی های انجام شده انوشه انصاری ( دوشنبه ) پایگاه فضائی بایکونور قزاقستان را به مقصد ایستگاه فضائی ترک می کند. انوشه انصاری در مراسم اهداء جایزه ایکس.پرایز در حال سخنرانی کم کم رویای کودکی انوشه انصاری دارد به واقعیتی بزرگ برای وی تبدیل شود. سفری که قرار است( 27 شهریورماه ) در پایگاه فضائی بایکونور قزاقستان به وقوع بپیوندد. همه چیز برای سفر مهیا شده است. خیال مدیران این پرواز هم از آتلانتیس راحت است چون شش سرنشین شاتل سه ماموریت برنامه ریزی شده را به خوبی انجام داده اند و کم کم عازم زمین می شوند. هجدهم اردیبهشت امسال سازمان فضائی روسیه به طور رسمی اعلام کرد که انوشه انصاری به عنوان اولین زن گردشگر فضائی در یکی از پروازهای فضاپیمای سایوز که برای بهار سال آینده برنامه ریزی شده بود به ایستگاه فضائی سفر خواهد کرد. اما پس از رد صلاحیت دایسوکی اناماتو به خاطر وجود مشکلات پزشکی انوشه که جانشین وی بود برای سفر 27 شهریورماه امسال انتخاب شد. این ماموریت به خاطر تاخیر چند روزه پرتاب شاتل آتلانتیس تقریبا 4 روز به عقب افتاد و سرانجام قرار شد که اگر هیچ مشکلی قبل از سفر رخ ندهد و پرتاب سایوز تاخیر نداشته باشد انوشه دوشنبه به سمت ایستگاه فضائی حرکت کند. از طرفی توجه رسانه های ملی نیز به این سفر معطوف شده است. گفت و گوی 75 دقیقه ای برنامه آسمان شب با انوشه و برگزاری سمینار ماهنامه نجوم ( پنج شنبه 30 شهریورماه ) در مورد سفر اولین ایرانی فضانورد از جمله این موارد است. سفر 20میلیون دلاری انصاری به ایستگاه فضائی دوشنبه در حدود ساعت 7:36 به وقت مرکزی ایران انجام می شود.انصاری هدف خود را از سفر به فضا این گونه بیان می کند : " با دست یافتن به این آرزو که از دوران کودکی در سر داشتم،امیدوارم به جوانان سراسر دنیا بطور مسلم نشان دهم که هیچ محدودیتی برای آنچه که میخواهند بدست بیاورند وجود ندارد. " اگر همه چیز طبق برنامه پیش رود سفر 10 روزه انصاری در حالی که پرچم ایران بر بازوی راست او نقش بسته است دوشنبه انجام خواهد شد. وی 8 روز را در ایستگاه فضائی به سر می برد و قرار است چند آزمایش علمی را نیز در آنجا انجام دهد. سر انجام انتظار ها به پایان خود نزدیک میشود و به زودی انوشه انصاری با روشن شدن موتورهای پرتاب گر سایوز و شروع شمارش معکوس به رویای خود و همه ایرانیان جامعه عمل خواهد پوشاند. انتقال رسانه ای این رویداد مهم به مردم علاقمند شاید یکی از مهمترین رسالتهای این روزهای رسانه های صوتی - تصویری - روزنامه ها مجلات و ... باشد. صدا و سیما در حرکتی خوب و با حمایت متخصصین و منجمان کشورمان پوشش به نسب خوبی را زا روزهای گذشته برای این واقعه مهم و تاریخی آغاز کرده است که امیدواریم تا پایان ادامه یابد.

Saturday, September 16, 2006

اشکاوند____ دعا و نیایش

سلام خدايا! هدايتم كن! زيرا مي‏دانم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است.خدايا! هدايتم كن! كه ظلم نكنم، زيرا مي‏دانم كه ظلم چه گناه نابخشودني است.خدايا! نگذار دروغ بگويم، زيرا دروغ ظلم كثيفي است.خدايا! محتاجم مكن كه تهمت به كسي بزنم، زيرا تهمت، خيانت ظالمانه‏اي است.خدايا! ارشادم كن كه بي‏انصافي نكنم، زيرا كسي كه انصاف ندارد شرف ندارد.خدايا! راهنمايم باش تا حق كسي را ضايع نكنم، كه بي‏احترامي به يك انسان، همانا كفر خداي بزرگ است.خدايا! مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده، تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده كنم.خدايا! پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فريب زرق و برق عالم خاكي، مرا از ياد تو دور نكند.خدايا! من كوچكم، ضعيفم، ناچيزم، پركاهي در مقابل طوفان‏ها هستم، به من ديده‏اي عبرت‏بين ده، تا ناجيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را براستي بفهمم و به درستي تسبيح كنم.خدايا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند مي‏دهم كه مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهي.خدايا! مي‏خواهم فقيري بي‏‏نياز باشم، كه جاذبه‏هاي مادي زندگي، مرا از زيبايي و عظمت تو غافل نگرداند.خدايا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغاي كشمكش‏هاي پوچ مدفون نشوم.خدايا! دردمندم، روحم از شدت درد مي‏سوزد، قلبم مي‏جوشد، احساسم شعله مي‏كشد، و بندبند وجودم از شدت درد صيحه مي‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش.خسته ‏ام، پير شده‏ام، دل‏شكسته‏ام، نااميدم، ديگر آرزويي ندارم، احساس مي‏كنم كه اين دنيا ديگر جاي من نيست، با همه وداع مي‏كنم، و مي‏خواهم فقط با خداي خود تنها باشم.خدايا! به سوي تو مي‏آيم، از عالم و عالميان مي‏گريزم، تو مرا در جوار رحمت خود سكني ده.



اشکاوند اشکاوند اشکاوند اشکاون اشکاوند

کاريکلماتور غروب از قايمباشك بازی شب و روز خسته شد.براي اينكه آدم خوشبيني شود، بيني اش را عمل كرد.در روز باراني چتر الگوي فداكاري است.ضبط از صداي بلند نوار سردرد گرفت.عكس توقف زمان است. آسمان به زمين آمد ديد خبري نيست.هر لقمه اي را كه فرو ميدهم، معده ام فرياد ميزند خوش آمدی.براي اينكه حرفهاي بزرگي بزنم، دهانم را زير ميكروسكوپ ميگذارم.سيب به درخت چسبيده، به قانون نيوتن دهنكجي ميكند. زنبور تنها پزشكي است كه بدون معاينه به مريض آمپول مي زند. از دودلي خسته شده بودم، يكي از آنها را يدكي نگه داشتم.آدم عجول به جای ماهی قورباغه می گیره.به خاطر افکار عتیقه ای که داشت مغزش را به موزه سپرد.چراغ راهنمایی از بس که چشمک زد مژه هایش ریخت.تا دو کلمه حرف حساب زدم چرتکه لبخند زد.وقتی بچه را از شیر گرفتند عاشق بستنی شد.تفنگ را با خشاب معلومات به مغزت شلیک کن.اگر مترسک عقل داشت تا حالا زیر آفتاب منفجر شده بود.آنقدر گرم صحبت شده بود که ذوب شد.زندگی سخت ترین راه خود کشی است.موقع حرکت باک بنزین کفشم را پر میکنم.بعضی ها از ترس اینکه دل درد بگیرند به رد و دل دیگران گوش نمی دهند.وقتی افکار نویشسنده به پایان رسید قلم مرخصی گرفت.شخصیت های داستان تولد نویسنده را جشن گرفتند.گوینده وقتی از عشق حرف میزد عاشق میکروفون شد.خواب را چون سرمه بر چشمانش کشید.بعضی ها می خواهند با جراحی بینی دروغشان را پنهان کنند.چون دلم دودکش ندارد ماهی دودی نمی خورم.جایی که که پای عشق در میان باشد پای عقل می لنگد.آخرین چیزی که به زندگی معنا می دهد مرگ است.وقتی کتاب مخوانم چنان غرق می شوم که باید نجات غریق بیاورند.با کاسه سرم افکارم را آبکشی می کنم.در موقع خماری پای افکارم را قلم می کنم.مرگ با لبخند ساختگی تولدم را شادباش گفت.روی افکار خوابیده ام لحاف می کشم.از بیم فردا به دیروز عفب نشینی کردم.دریا وقتی به سن بلوغ رسید اقیانوس شددر رقابت عقربه هاي ساعت با يكديگر هميشه بازنده چشم من است.آنقدر برايت كوتاه آمدم كه در نهايت ناپديد شدم.نمك زياد در خانه باعث شورش در خانه شد.ضد حال يعني سر سفره عقد عروس خانوم بگه نه.ضد حال يعني روز آخر خدمت اضافه خدمت بخوري.مارها از نيش آدميان به دامان طبيعت شكايت كردند.ماهي هيچگاه براي تعطيلات به كنار دريا نمي ره.جوانی که آرزوهایش بر باد رفته بود از اداره هواشناسی شکایت کرد.وقتی پست بالاتری یه تو دادند با هواپیما به سر کار برو.آخرین ادوکلنی که استفاده می کتیم کافور است.بيكاري هم خودش كاري است افسوس كه مرخصي و تعطيلي نداره.پرندهاي كه فريب مترسك رو بخوره از گرسنگي مي ميره.تنها ماهي است كه به راستي دل به دريا مي زند.پرنده گوشه گير روي شانه مترسك لونه مي سازه.گياه توي گلدان شبها خواب گلدان را مي بيند.كمترين ميزان آمار طلاق متعلق به حلزون هاست چون نه مشكل خانه دارند نه ماشين.باغبان برای درختی که در فصل بهار سبز نشده بود بازوبند سیاه بست.می خواستم سربسته حرف بزنم که سرم را دستمال بستم.چون قدش کوتاه بود بلند حرف میزد.دلم رو به دریا زدم ولی دلشوره ام زیاد شد